يادداشت سردبير٬ شماره ٢٧٨
سياوش دانشور
کارگران و ناسيوناليسم
اوضاع سياسى ايران کارگر را براى جنبشهاى بورژوائى مهم کرده است. فقر و بيکارى و بيمارى بيداد ميکند و هر روز ارگانهاى حکومتى در وحشت شورش گرسنگان توى سر هم ميزنند٬ جلسه ميگيرند٬ مانور برگزار ميکنند و ترس شان را با گسترش سياست ارعاب پنهان ميکنند. نه فقط سران حکومت اسلامى و اصلاح طلبان مغضوب حکومتى بلکه نيروهاى اپوزيسيون بورژوائى اعم از توده ايست هاى اسلام زده تا شبه سکولارهاى پنتاگونى اينروزها يادشان افتاده که کارگران نيروى مهمى هستند. ظاهرا اينبار در نمايش "انتخابات" رژيم اسلامى مسئله "اقتصاد" اسم رمز بقاى حکومت است.
در کنار جنگ و جدال برسر اوضاع وخيم اقتصادى و وحشت از انفجار جامعه٬ تحرکات جديدى اينجا و آنجا بچشم ميخورد. اينروزها رفيق کارگرى از پخش شيرينى در ميان کارگران بمناسبت تولد کوروش هخامنشى در برخى از مراکز صنعتى خبر ميداد. پرسيدم واکنش کارگران چه بود؟ گفت خوب هميشه شيرينى پخش کردن و تسليت و تبريک گفتن بدليل تولد و فوت اين امامها در سرويس ها و غذاخورى و صحن کارخانه بوده٬ حالا کوروش هم اضافه شده٬ اما در بخش ما و تا جائى که خبر دارم در جاهاى ديگر کارگران تحويل شان نگرفتند.
کهنه پرستان و مرتجعين سياسى مدعى کوروش هخامنشى رنگارنگ اند: يکى باند احمدى نژاد قاتل و شرکا است که در مقابل رقباى حکومتى٬ و با علم به نفرت مردم از قوانين اسلامى٬ با تمجيد از کوروش مانور ناسيوناليستى ميدهد. در کنار اينها سلطنت طلبان و رژيم سابقى ها و شاخه هاى فاشيست و آريائى مسلک قرار دارند که با علم کردن کوروش و کتيبه کوروش در واقع رژيم سلطنتى را اعاده ميکنند. مضافا اينکه گرايش ناسيوناليستى در جامعه بسترى است که طيفهاى مختلف بورژوازى به آن متکى ميشود و کوروش را در "تاريخ ملى" و "فرهنگ ملى" و امروز "حقوق بشر" هضم ميکند. در عين حال اوضاع جامعه به هر کسى با عقل متوسط فهمانده است که وضعيت معيشتى طبقه کارگر و اکثريت عظيم مردم مسئله اى محورى است و اينها به رشد کمونيسم و انقلابيگرى ميدان ميدهد. لذا علم کردن کوروش کبير و ناسيوناليسم و در آوردن هر عتيقه اى از قعر تاريخ ضرورى شده است.
کارگران و کوروش
تولد کوروش و پاره آجر حقوق بشرى عهد بوق کوروش پاسخ هيچ درد امروز طبقه کارگر در ايران نيست. پخش شيرينى بمناسبت تولد کوروش٬ برجسته کردن رضا پهلوى٬ تشکيل شوراى ملى و آلترناتيو سازى٬ همه گوشه هاى يک تلاش آگاهانه و سياسى است که قرار است در اين اوضاع مانع تحرک انقلابى طبقه کارگر و مردم زحمتکش عليه حکومت اسلامى شود. کوروش و ناسيوناليسم را برجسته ميکنند تا در ميان مردمى که از اسلام و آخوند بيزارند نيرو بگيرند و يا دستکم توهم ايجاد کنند. کوروش و ناسيوناليسم را برجسته ميکنند تا اپوزيسيون ناسيوناليست را به طرف رژيم اسلامى متمايل کنند. آخر از سکولارهاى اپوزيسيون تا شاه پرستان و تازه ليبرال دمکراتهاى طرفدار داريوش همايون و ملى اسلاميها٬ همه دوزى از ايران پرستى و خاک پرستى و نژاد پرستى و کهنه پرستى را در هويت سياسى و تاکتيکها و سياستهايشان ملحوظ ميکنند. اپوزيسيون راست ناسيوناليست پرو غرب و ملى اسلامى که جملگى در حلقه "حقوق بشر" متحد شده اند٬ امروز الگوى حقوق بشر "ايرانى" خود را کمابيش در کتيبه کوروش جستجو ميکنند. جمهورى اسلامى حقوق بشر را اسلامى کرد و ناسيوناليستها حقوق بشر را ملى. يکى الگوى اسلاميش را از حقوق بشر دارد و ديگرى الگوى ناسيوناليستى اش را. اين در حالى است که کشتى همان حقوق بشر ليبرالى و جهانشمول مدتهاست به گل نشسته است. حقوق بشر ليبرالى که ظاهرا هنوز دنياى امروز خود را با آن تعريف ميکند٬ چيزى جز تعريف بشر و حق او در چهارچوب منفعت سرمايه و نظم سرمايه دارى و تقدس مالکيت خصوصى نيست. تکليف اين حقوق بشر بورژوائى را ما کمونيست کارگريها روشن کرده ايم. کارگران ما به ازا تبليغات ناسيوناليستى را در ميان صفوف خود ميشناسند٬ تبليغاتى که نژاد پرستى ضد افغان و ضد مهاجر و حمايت از بخشى از بورژوازى و کارفرماهاى خودى اولين نتيجه آنست. با اينحال ناسيوناليسم و هر گرايش اجتماعى ديگر جامعه و طبقه کارگر را به حال خود واگذار نميکند. کارگران کمونيست قاطعانه پاسخ تحرک ناسيوناليستى در جنبش کارگرى را با سياست کمونيستى که متضمن اتحاد وسيع طبقه کارگر و تامين استقلال سياسى و سازمانى طبقه کارگر است خواهند داد.
ناسيوناليسم دشمن طبقه کارگر است
ناسيوناليسم بعنوان يک ايدئولوژى منحط طبقات حاکم که مرز منافع متمايز طبقات اجتماعى را در گونى "ملت" درهم ميريزد٬ هرچه را که در يک جغرافياى سياسى يا کشورى وجود دارد جزو مايملک خود ميداند. "کارگران کشورمان"٬ "زنان کشورمان"٬ "کارگران ميهن ما"٬ "کارگران ما"٬ و يا خرافاتى مانند "فرهنگ ملى"٬ "منافع ملى"٬ "توليد ملى" و غيره نقطه شروع ادبيات سياسى ناسيوناليسم است. همه اينها براى ناسيوناليسم همان معنى را دارد که بردگان براى برده داران داشت. قرار است "کارگران غيور ميهن" جان بکنند تا سرمايه داران و طبقات دارا و اليت سياسى شان بتوانند در رقابت منطقه اى و جهانى "سرى در ميان سرها دربياورند"! قرار است که "کارگران کشورمان" برده وار کار کنند تا سهم حضرات در بازار داخلى٬ يعنى همان حيات خلوت استثمار طبقاتى سرمايه داران٬ تامين شود. ناسيوناليسم يک گرايش اجتماعى طبقات دارا است که تلاش ميکند منافع خود را بعنوان منافع عموم زير عنوان خرافه "ملت" جا بزند. همان کارى که اسلام آن را زير عنوان خرافه "امت" پيش ميبرد.
ناسيوناليسم يک جنبش سياسى طبقه حاکم است. احزاب مختلف ناسيوناليست اعم از فاشيست و آريائى مسلک و کورشى ها تا شبه ليبرال و مصدقى و سکولار و چپ خلقى٬ همه و هر کدام بنوعى پرچمدار اهداف ناسيوناليستى بوده اند. ناسيوناليسم چه بعنوان يک گرايش اجتماعى و جنبش سياسى و احزاب متفرقه و چه بعنوان يک ايدئولوژى٬ عميقا ارتجاعى و تبعيض گر و ضد کارگر و ضد کمونيست است. کارگر براى ناسيوناليسم مرغ عزا و عروسى است٬ چه در دوران "صلح" و بازسازى اقتصادى و تلمبار ثروت روى دوش استثمار وحشيانه "کارگران غيور ميهن" و چه در دوران "جنگ با اجنبى" که بايد کارگران در خدمت "مام وطن" بيشتر کار کنند و تفنگ بدوش بگيرند و گوشت دم توپ جنگ سرمايه داران شوند. ناسيوناليسم مانند مذهب از خطرناکترين عقايد و سياستها براى جنبش طبقه کارگر است. نقطه شروع جنبش طبقه کارگر درک و اعلام تمايز منافع سياسى و طبقاتى با جنبشهاى سياسى طبقات حاکم اعم از "وطنى" و "خارجى" است. کارگر وقتى ناسيوناليست ميشود تنها به سرباز دون پايه بورژوازى در جنگ منافع جناح هاى سرمايه دارى تبديل ميشود.
ناسيوناليسم اگر از نظر سياسى و مدل حکومتى متکى بر سرکوب و تبعيض و نژاد پرستى است٬ از نظر اقتصادى متکى به دست راستى ترين سياستهاى اقتصادى جهان سرمايه دارى است. به سياستهاى اقتصادى اپوزيسيون راست ايران نگاه کنيد؛ جملگى و اساسا سنگ بانک جهانى و توحش بازار آزاد را به سينه ميزنند و رشد اقتصادى را در گرو "فداکارى کارگران براى ميهن عزيز" ميدانند. سکولارهايشان به احمدى نژاد گله ميکنند که سياست يارانه دادن سياست گدا پرورى است و با روح اقتصاد مدرن و رشد اقتصاد ملى در تناقض است. اينها فکر ميکنند دولت اسلامى با يارانه دادن کارگران را "تنبل" کرده و آنها را "عاطل و باطل" نگه داشته است! اينها ظاهرا در اجراى نسخه هاى بانک جهانى از احمدى نژادها "راديکال" ترند. ناسيوناليسم وقتى سوار موج خرافاتش ميشود اولين پديده اى که در ذهنيت و تئورى و سياستش جائى ندارد انسان و حرمت و حق اوست.
طبقه حاکم نه فقط در ايران بلکه همه جاى جهان٬ کم و بيش٬ ناچار است بخشى از سود حاصله و در واقع بخشى از دستمزد کارگران را هزينه خدمات عمومى و سوبسيد کالاهاى اساسى و آموزش و غيره و در يک کلام بازتوليد طبقه کارگر کند. اين نه فقط نياز بازتوليد جامعه بلکه نياز بازتوليد سرمايه دارى است. تمام هنر راست افراطى و نسخه هاى بانک جهانى که احمدى نژادها دقيقا همانرا دنبال ميکنند٬ اينست که همه چيز را به مکانيسم بازار واگذار کند و يک وجه مهم اين پلاتفرم دست راستى انقباض و قطع خدمات و سوبسيدهاى دولتى است که براى طبقه سرمايه دار "هزينه بردار" است. واقعيت اما اينست که کارگران خرج دولت و طبقه حاکم و کل فيس و افاده بورژواها و "فرهنگ ورزان" اين طبقه و دستگاه سرکوب و بورکراسى شان را ميدهند. اگر کارگران کار نکنند کل جمال و جبروت و قدرت حضرات به سرعت برق و باد دود ميشود و هوا ميرود. طبقه اى که هر روز در متن مناسبات بردگى مزدى ناچار است کار و خلاقيت اش را به اين طفيلى هاى سرمايه دار بفروشد و برايشان سود تلمبار کند.
کارگران کمونيست و مردم آزاد انديش بايد معناى سياسى اين ناسيوناليسم کوروشى را در جنگ فراکسيونهاى بورژوائى بشناسند و براى تقابلهاى خونين جناح هاى اسلام سياسى که ديگر به آخر خط رسيدند آماده باشند. اگر مانور ناسيوناليستى در تيم احمدى نژاد بيانگر تشديد تقابل جناح هاى حکومتى براى نجات نظام منحوس اسلامى است٬ تبليغات کوروش کبيرى و سياستهاى اقتصادى ناسيوناليستى در ميان کارگران تقابل آگاهانه با سوسياليسم و کمونيسم است. ما تضمين ميکنيم که اين تقابل به نفع طبقه کارگر و سوسياليسم و کمونيسم کارگرى فيصله يابد. *
٣١ اکتبر ٢٠١٢